جدول جو
جدول جو

معنی بش زدن - جستجوی لغت در جدول جو

بش زدن
به هم چسباندن ظرف های شکسته با بند یا بش، بند زدن
تصویری از بش زدن
تصویر بش زدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر زدن
تصویر بر زدن
کنایه از برابری کردن برای مثال به برزنی که از او اندکی بیفروزند / به نور با فلک ماه بر زند برزن (عنصری - ۲۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بش زن
تصویر بش زن
کسی که پیشه اش چسباندن و بند زدن ظرف های شکسته است، بندزن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ جَ / جِ کَ دَ)
حریف را در کشتی پیش کشیدن که یکی از فنون کشتی است، حالتی هست که هنگام اول کشتی گیری دستی ببازوی خود می زنند و آوازی که بزبان فرس مچ مچه بضم هردو میم و جیم فارسی گویند می کشند و دست حریف گرفته پیش می کشند و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (از آنندراج). پیش انداخته (در اصطلاح کشتی گیران امروز) ، شراب خوردن. (از آنندراج) :
صبح مخموریست می غلطد به بستر سینه چاک
شب سیه مستی که از جام شفق کش می زند.
میرزا جلال اسیر (از آنندراج).
بوسه ای زن به لب خویش دگر مستانه
رفتم از کار از این کش زدن مردانه.
میر نجات (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
بو آمدن از چیزی. و بنفسه، بمعنی بو دادن است. (از آنندراج) :
ای فاخته ز ناله زن آتش ببوستان
کآن گل امید نیست که بوی وفا زند.
امیرخسرو (از آنندراج).
ببزم شاه نرگس مست رفت و بو زند ترسم
مگر کو خلق شاه هر دو عالم در دهان دارد.
امیرخسرو (از آنندراج).
- بو زدن زخم، بوی بد پیدا کردن زخم و آن علامت بد است برای زخم. (آنندراج) :
گریه کردم داغ طعن دوستداران تازه شد
از شکایت زخم شمشیر زبان بو میزند.
اسیر (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ رَ)
در اوراق قمار، پس و پیش کردن ورق ها تا دغلی و تقلب در آن نباشد. زیرو روی کردن اوراق قمار تا نباید حریف دغلبازی آنرا بسود خود مرتب کرده باشد. زیرو زبر کردن اوراق بازی تا اگر حریفان دغل پشت هم اندازی کرده باشند باطل گردد. (یادداشت مؤلف). رجوع به بر شود، جماعت دوستانی که با یکدیگر همسنگ و همرتبه و دمخورند. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بشک زدن
تصویر بشک زدن
نازیدن کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغل زدن
تصویر بغل زدن
در بغل گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
با دست روی سر زدن در موقع پریشانی و بدبختی، باخر رسانیدن چیزی را، موافقت کردن با چیزی، فکری و خیالی غفله در سر کسی آمدن: (فلانی بسرش زد که آن کار را بکند)، دیوانه شدن: بسرش زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بم زدن
تصویر بم زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) فنی است از کشتی و آن عبارتست از دست بگردن حریف زدن و او را پیش کشیدن: (بوسه ای زد بلب خویش دگر مستانه رفتم از کار از این کش زدن مردانه)، (گل کشتی)، (کشتی) در اول کشتی گیری دست ببازوی خود زدن و آواز که مچ مچه گویند بر آوردن و دست حریف را گرفته پیش کشیدن، شراب نوشیدن: (صبح مخمور یست میغلطد ببستر سینه چاک شب سیه مستی که از جام شفق کش میزند)، (جلال اسیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر زدن
تصویر بر زدن
((بُ. زَ دَ))
برهم زدن و زیر و رو کردن ورق ها پیش از بازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهم زدن
تصویر بهم زدن
اخلال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
لقطع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
Clip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
découper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
обрізати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
обрезать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
کاٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
কেটে ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
kukata
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
자르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
ciąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
クリップする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
לגזור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
काटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
memangkas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
clippen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
knippen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
recortar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
tagliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
aparar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
ตัด
دیکشنری فارسی به تایلندی